حسین نخعی شریف | شهرآرانیوز؛ مسیح، مسیحِ مسیحنیا فوتبالیستی که پس از سالها نامش در میان طرفداران این رشته در مشهد برجا مانده است و مشکیها وصفش را با آبوتاب برای دیگران بازگو میکنند؛ درحالیکه حدود ۴۵ سال از حضورش در ابومسلم میگذرد.
قرار بود نوروز ۱۳۹۸ پس از ۴۰ سال دوری از وطن به ایران بیاید، حتی گفت پاسپورتش را هم مهیا کرده است، اما ویروس کرونا اجازه نداد و سؤالهای ما همچنان بیجواب ماند. قرار بود از اولین حضور ابومسلم در لیگ تختجمشید گپ بزنیم، از چگونگی آمدنش به مشهد، از آن روزی که مصدوم شد و یک فصل تمام خانهنشین! درباره رفتنش به سپاهان و بازگشت دوبارهاش به ابومسلم. از تیمملی جوانان و بالابردن جام قهرمانی آسیا در دستان کاپیتان، از رفیق شفیقش، جواد ا... وردی، و از اینکه شاید بعد از اینهمه سال بدانیم او مسیح بود یا مجید؟ اما نشد، مثل خیلی موارد دیگر که کرونا مانعشان شد و فعلا هم که برنامه سفر از دستورکار دکتر مسیحنیا خارج شده است.
پسر رعنای فوتبال ما زمانی گرانترین بازیکن فوتبال بوده است! قد بلند، جسور و خلاق با قدرت خیره کننده سرزنی و البته پاسهای اتوکشیده و میلی متری. بازیکنی که در نوزده سالگی اش مسئولان تیم چلسی بعد از بازی با پرسپولیس در تهران خواستار به خدمت گرفتنش شدند، اما نداشتن کارت پایان خدمت مانع این انتقال شد. در زمان اوجش، خیلیها او را با بکن بائر مقایسه میکردند، اما جدایی از پرسپولیس و دوری از پایتخت، مسیر فوتبال و حتی زندگی اش را عوض کرد.
مثل همه فوتبالیستهای آن زمان کارش را از زمینهای خاکی آغاز کرد. بچه محله مسجد جامع واقع در ناف تهران، متولد ۳ بهمن ۱۳۳۳ است و بازی درخشانش در یک تیم محلی در منطقه نیروی هوایی و البته بازی هایش در کنار هم محلی اش، جواد ا... وردی در تیم دبیرستان باعث شد در شانزده سالگی به تیم بانک ملی در دسته اول تهران بپیوندد و یار ثابت این تیم شود تا دیگر مجبور نباشد پنهان از چشم پدر و مادر به فوتبال بپردازد؛ زیرا این دو مخالف سرسخت فوتبالش بودند و معتقد بودند او باید درس بخواند که فوتبال نون وآب نمیشود، اما برای مسیح شد!
بازیهای درخشانش در بانک ملی چشم حشمت خان مهاجرانی، مربی تیم ملی جوانان، را گرفت و او شد کاپیتان تیمش و جام قهرمانی آسیا را برای ایران به ارمغان آورد. آلن راجرز انگلیسی او را در سال ۱۳۵۱ درحالی که فقط ۱۸ سال داشت به تیمش فراخواند و در کنار جعفر کاشانی، در پرسپولیس پرستاره در دفاع میانی ثابت شد. او در شهر آورد معروف شش تاییها در شهریور ۵۲ یکی از عوامل اصلی ناکامی مهاجمان تاج بود. دیگر سن او اقتضای حضور در تیم ملی جوانان را نداشت، اما آن قدر خوب بود که در تیم ملی بزرگ سالان هم یار ثابت شد و در المپیک آسیایی ۱۹۷۴ تهران به افتخار قهرمانی نائل شد.
حضور پرسروصدای ابومسلم در لیگ سوم تخت جمشید باعث شد در اواخر سال ۱۳۵۳ یعنی همان سالی که هم با تیم ملی و هم با پرسپولیس به عنوان یک بازیکن مؤثر و کلیدی قهرمانی را جشن گرفته بود، به این تیم مشهدی بپیوندد؛ انتقالی پرسروصدا در زمان خودش. ۸۰ هزار تومان پول نقد به اضافه فراهم کردن شرایط تحصیل در دانشکده مهندسی مشهد و البته پرداخت حقوق ماهیانه، آن قدر وسوسه انگیز بود که مسیح نه تنها قید حضور در پرسپولیس را بعد از ۲ فصل زد، بلکه ۱۰ هزار تومان هم به پرسپولیس غرامت داد تا رضایت نامه اش صادر شود! ابومسلم غیربومی با کاپیتانی او در لیگ سوم تخت جمشید به میدان آمد. حضور مسیح نیا در کنار میثاقیان، تشرفی، گیل عرب، امیدوار و یک گربه چالاک به نام عسگرخانی درون دروازه، دفاعی بتنی را شکل داد که عبور از آن ساده نبود.
غلبه بازیکنان غیربومی در تعداد و سکونت آنها در خوابگاه، درعمل این مکان را به مرکز ثقل تصمیمات خاص فوتبالی و غیرفوتبالی تبدیل کرده بود، جایی که مسیح نیا بازهم نقش آفرین اصلی بود و عطا و اصغر مهاجرانی، مالکان باشگاه، پس از رایزنی با او رأی به برکناری عباس رضوی، مربی تیمشان، دادند تا مسیح نیا سکان موقت مشکیها را در دست بگیرد و «کولسکو» رومانیایی و حاج مهدی قیاسی بیایند.
تغییر چهره ابومسلم در نیم فصل دوم از یک تیم درحال سقوط به بهترین تیم شهرستانی، و در بوق وکرناکردن بازیکنان به وسیله جراید وقت، آتش اختلافهای درونی را شعله ور کرد که نتیجه اش جدایی مجید تشرفی و جعفر علیقلیان بود؛ و آن اتفاق خاص در اولین بازی فصل چهارم لیگ تخت جمشید در سال ۱۳۵۴ مقابل ماشین سازی تبریز هم که همچنان یک معماست! مصدومیت مسیح نیا در برخورد با جعفر علیقلیان، هم بازی فصل قبلش، حرف وحدیثهای زیادی به جا گذاشت که اگر عمری بود، در مرور زندگی زنده یاد مجید تشرفی به آن خواهیم پرداخت. مصدومیتی که از اولین هفته مسابقات شروع شد و تا پایان لیگ مسیح را از میادین دور کرد.
مسیح نیا پس از ۲ بار جراحی پای مصدومش و نتیجه نگرفتن، روانه آلمان شد تا مسیر زندگی اش کاملا دگرگون شود. مسیح نیا هیچ گاه دیگر به اوج فوتبالش برنگشت و برای همیشه تیم ملی را از دست داد، اما در این سفر افقهای تازهای برای خودش ترسیم کرد که البته شرایط داخلی هم تسریع و تشدیدش کرد.
او سال ۱۳۵۵ و در لیگ پنجم درحالی که ابومسلم به دسته ۲ سقوط کرده بود، روانه سپاهان شد؛ جایی که مشهدیها حاضر به پرداخت ۱۰۰ هزار تومان به او بودند، اما اصفهانیها با ۳۰ هزار تومان بیشتر او را به نصف جهان کشاندند. مشهدیها هم که از مسیح نیا پس از یک فصل چشم انتظاری، رودست خورده بودند، شایعه بهبودنیافتن قطعی او را منتشر کردند تا اصفهانیها در جذب او مردد شوند و به جای مبلغ ثابت، پیشنهاد پرداخت ۳۰ هزار تومان به ازای هر بازی به او بدهند! مسیح نیا هم که از شم اقتصادی قوی برخوردار بود، این پیشنهاد را پذیرفت تا در آخر فصل اصفهانیها مغمومترین افراد باشند!
مسیح نیا فصل بعد یعنی در لیگ ششم با بازگشت دوباره ابومسلم به دسته اول به این تیم برگشت. او میدانست که سال آخر تحصیلش باید در مشهد باشد. البته او در مشهد در همان سال اول حضورش منزلی در خیابان راهنمایی خریده بود که بخشی از آن را با چکهای حقوقش از ابومسلم تعهد کرده بود. بعد هم مغازهای کوچک در خیابان دانشگاه حدفاصل چهارراه گلستان تا چهارراه دکترا خرید. ا
و برادرش علی را که بازیکن مطرحی هم نبود، به تیم اضافه کرده بود تا امورات مغازه اش را هم علاوه بر بازی در ابومسلم بچرخاند! داریوش، بوقچی ابومسلم، را هم او از تهران به مشهد آورده بود. یکی از بازیکنان بومی ابومسلم ضمن اشاره به شم اقتصادی مسیح نیا به من گفت: به ما بومیها پولی نمیدادند، اما همان را هم خرج لباس و چلوکباب میکردیم، ولی مسیح نیا برای تک تک درآمدش برنامه داشت.
لیگ ناتمام ششم در سال ۱۳۵۷ و خروج از کشور به سوی ایتالیا و ازدواج با دختری یونانی. در ایتالیا هرچند سه چهار سالی در پروجا بازی کرد، اما سخت گیریهای موجود به بازیکنان غیراروپایی در آن زمان و از دیگر سو، ادامه تحصیل و اشتغال باعث شد در بیست وهشت سالگی برای همیشه با فوتبال خداحافظی کند، هرچند در مقطعی کوتاه در ایتالیا مربیگری هم کرد. او ادامه تحصیل داد و مدرک دکترای معماری گرفت و شرکتی ساختمانی تشکیل داد که امروز با ۷۰ کارمند در کشورهای اسپانیا، قبرس و مالت علاوه بر ایتالیا فعال است. ۲ دختر مسیح نیا هم موفق به دریافت مدرک دکترا شده اند.
مسیح نیا عاشق ایران است و میگوید بیرون از ایران همه چیز دارد؛ از شرکت معتبر گرفته است تا ۲۸ خانه و مغازه، اما یک چیز کم دارد؛ گرمی و میهمان دوستی ایرانی ها. مسیح نیا در پالرمو ایتالیا زندگی میکند، اما سخت طرف دار مشکی وقرمزپوشان میلان است، شاید به دلیل اینکه خودش بهترین خاطراتش را با این لباس در مشهد سپری کرده است. مسیح نیا تکنیک و هوش بازیکنان ایرانی را بی نظیر میداند، اما نبود سیستم و مشخص نبودن شرح وظایف را نیز آفت اصلی فوتبالمان میداند.
مسیح میگوید حاضر است هر تجربهای دارد، چه در زمینه ورزشی و چه عمرانی و معماری در اختیار هم وطنانش قرار دهد، اما گویا او نمیداند که اینجا فوتبال و حتی ورزش به دست نااهلان افتاده است! وقتی برند جهانی بنتون، طراحی تمام ساختمان هایش را در اروپا به شرکت او سپرده است، چرا ما از این توان بهره نبریم؟ همان گونه که گفتیم، قرار بود مسیح نیا نوروز ۱۳۹۸ به ایران بیاید، اما کرونا نگذاشت. امیدوارم به زودی با ریشه کن شدن این ویروس منحوس این سفر محقق شود.